لبخند تلخ
شهریور که می رسد از راه
دلم می خواهد
مثل تک درخت تاک
انگورها را
به میمنت و سرخوشی
شرابی کنم
و بعد لبخند تلخی بزنم
به دنیا و دارش
یکم شهریور ۱۴۰۲ ماهشهر ع-ر
سیاه مشق شهریوریادش بخیر چقدر لذت بخش بود غروب شهریوری و دیدن روستاهای قهوه ای و مردان و زنان پر کار که از مزرعه به خانه برمی گشتند .دخترکان با شرمی آمیخته در آرزوهای دور و دراز، زیر لچک های رنگی ترانه های شادمانی یک فصل پر کار را آوازه خوانی می کردند.آه شهریور شهریورِ بخشنده و راضی به رضای حق مرا میهمان شادی و رقص برگهای درختانت کن و اجازه بده ساعتی کنار جاده بایستم و میوه های خوش رنگ و افتاده ات را در دره ها و کوهپایه ها تماشا کنم .راستی یادم رفت بنویسم برای شهریور و ادامه اش پاییز خیلی شعر نوشته ام یکی از دوستان تماس گرفت و پرسید تخلص شعری شما چیست یه زمانی ع-بهار بودید و گاهی می شدید بهار و حالا هم که ع-ر خوب بالاخره بفرمایید زیر شعر یا نثری که می نویسید چه اسمی بگذاریم برای نشر ،گفتم چه فرقی می کند،بگذارید دل تنگ و چشم نمدار یا هر چه که دلتان خواست جوان هم نیستم که شوق و ذوق معروفیت آزارم دهد هر چند از کودکی تا بی درکجایی حالا سیاه مشق می کنم دفتر هایم را بخصوص وقتی که شهریور می رسد از راه و بوی پاییز مستم می کند.
بیاد میآورم شهریور سرخوشانه اهل ایل را، باغ های مشبک انگور های رسیده را که نرسیده به خیک های بزرگ بوی شراب میدهند.
و تا دورها کوچ مرغابیها و اردکها را که میایند دنبال می کنم .میدانی من همواره نوای داغدار زندگی بوده ام و تا که هستم براین مدار میروم و چون نیستی میرسد از راه ، میخانه ای نخواهد بود که مرا به پیاله های شرابش بخواند. ستاره قطبی از شمالغرب آسما سروده مهـــــــــر وطن...
ما را در سایت سروده مهـــــــــر وطن دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 3alibahar7 بازدید : 47 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1402 ساعت: 16:20